کد خبر : 61290
تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 21 ژانویه 2016 - 4:59
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای جامعیت قرآن و تقریرهای متفاوت از آن بسته هستند

جامعیت قرآن و تقریرهای متفاوت از آن

جامعیت قرآن و تقریرهای متفاوت از آن

به گزارش اهروصال، با اعلان خاتمیت، انتظار بشر برای ورود پیامبر / پیامبران جدید به عرصه حیات جمعی و جاری بشر و نیوشیدن وحی و نوگفتارهای آسمانی و هم‌نشینی و هم‌سخنی با کتابی دیگر که به رنگ عرش زینت و وزانت یافته باشد، برای همیشه پایان پذیرفت. این اعلان از یک سو آدمی را بر

به گزارش اهروصال، با اعلان خاتمیت، انتظار بشر برای ورود پیامبر / پیامبران جدید به عرصه حیات جمعی و جاری بشر و نیوشیدن وحی و نوگفتارهای آسمانی و هم‌نشینی و هم‌سخنی با کتابی دیگر که به رنگ عرش زینت و وزانت یافته باشد، برای همیشه پایان پذیرفت. این اعلان از یک سو آدمی را بر کرسی خرسندی و ابتهاج نشانید که عقل آدمیان چندان و چنان از آبشخور وحی سیراب شده که اینک می‌تواند با مدد جستن از آن، راهی به رهایی بجوید و خِرد خویش را در اوج و شکوفایی بیابد و دیگر چون کودک خُرد دیروزی نیست که هر آن حاجتمند پیام نو و پیام آوری نوین باشد. از دیگر سو این اعلان، آدمی را متوجه تعمق بی‌مانند بر آخرین متن و میراث آسمانی گردانید و این پرسش را فراروی او نهاد که این گنجینه از چه ظرفیت و معانی بلند و تو بر تویی برخوردار است که می‌تواند جاودانه و برای همیشه پاسخ گویی نیازهای نوشونده انسان باشد.

آیین و کتابی که با دعوی جاودانگی نزول می‌یابد، هم باید جامع باشد و هم جهانی؛ و گرنه سخن گفتن از جاودانگی آن تهی از معنا خواهد بود. جهانی بودن کتاب، فراگیری مخاطبان آن را نشان می‌دهد و جامعیت آن شمول‌پذیری قلمروها را بر می‌نمایاند.

آنچه که این نوشتار در پی تبیین آن است، کند و کاو در باب چگونگی جامعیت قرآن و تلقی‌های متفاوت از آن است. آیا با ادعای جامعیت قرآن، از دستاویزی به علوم و دانش‌های بشری بی‌نیازیم و قرآن خود در بردارنده تمام دانش‌هاست؟ یا آنکه قرآن از منظر نقل در پیوندی خجسته با خرد و عقل آدمی می‌تواند پاسخ‌گوی پرسش‌های دائمی او باشد؟ و یا آنکه قرآن کتاب هدایت است و در حوزه هدایت از جامعیت بهره‌مند است و الا پرداختن به رطب و یابس زندگی بشر و ریز و درشت همه احتیاجات سیال و روز آمد او، نه در شأن کتاب خداست و نه چنین آرزوی خامی بر آمدنی و تحقق یافتنی است؟

با این تمهید، تقریرهای متفاوت از جامعیت قرآن را از نظر می‌گذرانیم:

۱٫ قرآن حاوی همه علوم و دانش‌ها

این دیدگاه از صدر اسلام تاکنون طرفدارن بسیاری داشته است. از ابن مسعود نقل شده که می‌گوید: «من اراد العلم فلیثوّر القرآن فإن فیه علم الاولین و الآخرین؛[۱] کسی که دانش اولین و آخرین را می‌خواهد در قرآن کند و کاو کند».

ابوحامد غزالی می‌نویسد: «القرآن هو البحر المحیط و منه یتشعب علم الاولین و الآخرین کما یتشعب عن سواحل البحر المحیط انهارها و جداولها. ..»[۲] او از کسانی است که در شرح و بسط این دیدگاه تلاش فراوانی نموده است.[۳]

بدرالدین زرکشی، فخر رازی[۴]، جلال الدین سیوطی[۵] و صدر المتألهین [۶] نیز در آثار خود همین دیدگاه را برگزیده‌اند.

طنطاوی جوهری از نویسندگان معاصر مصر، می‌گوید: «آنچه از آیات مربوط به علوم در قرآن آمده، بیش از هفتصد و پنجاه آیه است».[۷] این سخن و سخنانی از این دست، گویای این فرض می‌باشد که قرآن مشتمل بر همه علوم اعم از دینی و غیر دینی است و آنچه از علوم که تاکنون به صید بشر نیامده در قرآن موجود است؛ اما این فرض با دو مشکل اساسی رو برو است:

اولاً: نشان دادن آیات قرآن بر هر یک از علوم مورد ادعا در قرآن، غیر ممکن است.

ثانیاً: انتساب چنین دیدگاهی به قرآن، مستلزم تأویل‌های ناروا در آیات است که به تحمیل رأی بر قرآن منجر می‌شود.[۸]

۲٫ جامعیّت تام قرآن در ظاهر و باطن

این دیدگاه، گستره جامعیّت قرآن کریم را بیش از احکام الهی، در امور مربوط به هدایت می‌داند.

 برای تبیین این دیدگاه، توجه به نکات زیر ضروری است:

۱٫ قرآن تصریح دارد که همه چیز را بیان فرموده است،[۹] در حالی که ظاهر قرآن تمام امور هدایتی و دینی را بیان نمی‌کند تا چه رسد به تفصیل همه چیز. مثلاً تعداد رکعت‌های نماز واجب که ستون دین است، با دلالت ظاهری آیات بیان نشده است. بنابراین، مقصود از «جامع تمام امور» در آیات و روایات، ظاهر و باطن قرآن کریم است.

۲٫ قرآن نازل شده، صاحب بطن است و فهم کامل آن به معصومان(ع) اختصاص دارد.

 برخی روایات تصریح می‌کنند که فهم تمام ظاهر و باطن قرآن ویژه معصومین(ع) است.

امام صادق(ع) می‌فرماید: «ما یستطیع احد ان یَدَّعی انه جمع القرآن کله ظاهره و باطنه الا الاوصیاء»[۱۰] کسی غیر از اوصیاء نمی‌تواند مدعی شود که تمام ظاهر و باطن قرآن را با هم فهمیده است. در آیه شریفه «وَنَزَّلْنَا عَلَیک الْکتَابَ تِبْیانًا لِکلِّ شَیءٍ»[۱۱]طبق قواعد عربی، باید الکتاب بی فاصله بعد از فعل نزّلنا بیاید؛ چون مفعولٌ به و مقدم بر جار و مجرور است، حال آنکه جار و مجرور یعنی علیک بر آن مقدم شده است که حاکی از نکته‌ای است؛ می‌تواند نکته‌اش این باشد که قرآن کریم تنها برای پیامبر(ص) و به تبع آن حضرت، برای اهل‌بیت(ع) بیانگر همه چیز است و تنها آن پاکان تمام قرآن را می‌فهمند.

در روایات نیز آمده است: «انما یعرف القرآن من خوطب به؛[۱۲] حقیقت قرآن را کسی می‌فهمد که مخاطب آن است.»

۳٫ جامعیّت یعنی جریان داشتن ولایت الهی در همه حوزه‌های زندگی در این نگاه، دین ابزار جریان ولایت الهی است و جامعیّت دین، یعنی جریان آن در تمامی حوزه‌های حیات بشری. به عبارت دیگر یعنی حوزه‌های فردی، اجتماعی و تاریخی باید تحت سرپرستی خداوند از طریق پیامبر(ص) و همراهی کتاب و اهل‌بیت(ع) قرار گیرد، به طوری‌که حضور جامع دین در بیان باورها، ارزش‌ها و رفتارها جاری گردد.

در این نگاه، عقل به انزوا و تعطیلی کشیده نمی‌شود، بلکه در ظلّ و سایه وحی، قواعد حجیّت ولایت را نسبت به حوزه‌های مختلف به دست می‌دهد. دراین نگاه معیشت این دنیا از سعادت جدا نیست؛ زیرا معیشت بدون سرپرستی وحی، در جهت هواپرستی و ابتهاج مادی و ولایت شیطان قرار می‌گیرد و بستر تقرب و سعادت و عبودیت انسان نمی‌گردد؛ زیرا منصب ولایت تاریخی و اجتماعی یا بستر جریان ربوبیّت الهی یا بستر طغیان است، چون در تاریخ همواره دو منصب وجود دارد: یکی ولایت طاغوت و دیگری ولایت انبیاء، اوصیاء و اولیاء. مدیریت طاغوت بر کسانی حاکم می‌شود که عصیان­گرند و در مقابلِ ربوبیّت حق، سرکشی می‌کنند.

مدیریّت ملکوتی نیز بر کسانی حاکم می‌شود که تسلیمِ ربوبیّت الهی هستند و این منصب هم تعطیل‌پذیر نیست.[۱۳]یعنی نمی‌شود تجویز کرد که انسان در بخشی از زندگی خود در پی قرب خدای متعال نباشد.

۴٫ جامعیت در پرتو عقل و نقل

این دیدگاه عقل را در کنار نقل به عنوان منبع معتبری برای تکوین معرفت بشر نسبت به دین می‌داند و بر این باور است که عقل در برابر نقل است نه در برابر دین. اگر نقل معتبر «ما انزل الله» است، عقل برهانی نیز «ما الهمه الله» است و هر دو، منبع معرفت دینی هستند.[۱۴]

 مراد از عقل، خصوص عقل تجریدی محض که در فلسفه و کلام و براهین نظری خود را نشان می‌دهد نیست؛ بلکه گستره آن عقل تجربی را که در علوم تجربی و انسانی ظهور می‌یابد و عقل نیمه تجریدی را که عهده دار ریاضیات است و عقل ناب را که از عهده عرفان نظری بر می‌آید نیز، در بر می‌گیرد.[۱۵]

پس قرآن به تنهایی، تمام اسلام نیست؛ مگر نزد کسانی که «حسبنا کتاب الله»[۱۶] را معتقدند، چنان‌که روایات نیز تمام اسلام نیستند؛ بلکه ثقل اصغرند. مجموع روایات و قرآن و عقل می‌توانند معرف احکام اسلام بوده و حجت شرعی در باب فهم دین را به دست دهند.[۱۷] این تبیین ازجایگاه عقل ثمرات مختلفی در پی دارد که یکی از ثمرات این همتایی عقل و نقل، صحت انتساب هر دو به شرع است.[۱۸]

۵٫ جامعیت در پرتو بعثت پیامبران(ع)

مفسران مسلمان با تکیه بر مبانی گوناگون، روش‌ها و روی آوردهای مختلف، سه تصویر مهم در تحلیل هدف بعثت انبیا مطرح کرده‌اند: تصویری دنیا‌گرایانه، تصویری آخرت‌گرایانه و تصویری جامع دنیا و آخرت.

دیدگاه جامع‌نگر در تفسیر جهت‌گیری انبیا، بر این باور است که تعالیم پیامبران همه شئون حیات بشر، اعم از زندگی دنیوی و اخروی را شامل است و پیامبر(ص) به دلیل خاتمیت، پیامی جامع و کامل برای بشر آورده است. اندیشمندانی از قبیل ابن میثم بحرانی[۱۹]، علامه طباطبایی[۲۰] و امام خمینی[۲۱] بر این دیدگاه تاکید کرده‌اند. از نظر متفکران جامع‌نگر، آنچه مورد خطاب وحی و نبوت قرار می‌گیرد حیات آدمی است. برای اینکه بدانیم پیامبران چه پیامی دارند، باید بدانیم آنها به چه کسانی پیام فرستاده‌اند. بنابراین:

متعلق خطاب پیامبران، حیات آدمی است(صغری).

حیات آدمی علی‌رغم گوناگونی و تنوع حیرت‌انگیز آن تجزیه‌پذیر نیست(کبری).

بنابراین، پیام دعوت انبیا ناظر به بخشی از حیات آدمی و غافل از بخش دیگر آن نیست.

کسانی که در تفسیر جهت‌گیری دعوت انبیا انحصارگرایانه سخن گفته‌اند، در واقع حقیقت واحد حیات آدمی را تجزیه کرده‌اند.[۲۲]

۶٫ جامعیت قرآن یعنی جامع اسما و صفات الهی

این دیدگاه معتقد است قرآن، جامع اسما و صفات الهی است. این نگرش عرفانی به قرآن، از پشتوانه روایی هم برخوردار است. امام امیرالمومنین علی(ع) می‌فرماید: «فتجلی لهم سبحانه فی کتابه من غیر ان یکونوا راوه؛[۲۳]‌ خداوند برای آنان در کتابش تجلی کرده است بدون اینکه آنان او را ببینند».

این تقریر از زبان امام خمینی؟ق؟ این‌گونه گزارش می‌شود که ضمن نقد و ناکافی دانستن تفاسیر تک بُعدی[۲۴] و نقد جمود بر ظواهر قرآن و عدم ورود به باطن وژرفای آن[۲۵] و عدم توجه به مقصد کتاب الهی که همان هدایت مردم است،[۲۶] توجه به ماهیت قرآن یعنی نزول آن از عالم غیب الهی و قرب ربوبی[۲۷] را ضروری می‌داند و می‌نویسد: «مطلب دوم در اشاره به آن نکته که فرمود “انّا” به صیغه جمع و “انزلنا” به صیغه جمع، بدان که نکته آن تفخیم مقام حق تعالی به مبدئیت تنزیل این کتاب شریف است وشاید این جمعیت اسمائیه باشد و اشاره به آن باشد که حق تعالی به جمیع شئون اسمائیه و صفاتیه، مبدأ برای این کتاب شریف است. از این جهت، این کتاب شریف صورت احدیت جمیع اسماء و صفات و معرِّف مقام مقدَّس حق به تمام شئون و تجلیات است. به عبارت دیگر این صحیفه نورانیه صورت اسم اعظم است، چنانچه انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است؛ بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است…».[۲۸]

البته امام در مکتوبات دیگر، شاید به دلیل جلوگیری از سوء برداشت، جلوه‌های دیگر از جامعیت این کتاب الهی را این‌گونه ترسیم می‌کند: «قرآن در عین حال که یک کتاب معنوی، عرفانی و آن طور است که به دست ماها، به خیال ماها به خیال جبرئیل امین هم نمی‌رسد، در عین حال یک کتابی است که تهذیب اخلاق می‌کند و استدلال و حکومت هم می‌کند…»[۲۹]. «مصالح سیاسی، کشورداری و همه چیز در آن است»[۳۰]، «مشتمل بر تمام معارف…و تمام مایحتاج بشر است».[۳۱]

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

۱٫ تقریرهای مذکور از جامعیت حداکثری، نه تنها با همدیگر تنافی نداشته، بلکه همدیگر را کامل می‌کنند.

۲٫ برخی ازدیدگاه‌ها به طورمستقیم به جامعیت قرآن پرداخته و برخی جامعیت دین را ترسیم کرده‌اند که قدر متیقن از منابع جامعیت دین، قرآن کریم است.

۳٫ برخی با روش نقلی و عقلی و برخی با روش عقلی و برخی با روش عرفانی به ترسیم جامعیّت قرآن پرداخته‌اند.

بنابراین، قرآن دارای جامعیّت حداکثری است که آیات و روایات و دیدگاه اندیشمندان مسلمان بر آن دلالت دارد. البته این جامعیت دارای مراتب است. غیر معصومان توانایی فهم مراتبی از آن را دارند، خصوصاً در مرحله ظواهر، و مرتبه کامل آن، یعنی فهم کامل ظواهر و بطون قرآن، ویژه معصومان(ع) است.

پی نوشت:

[۱]. بدر الدین الزرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص ۵۳۶٫

[۲]. ابوحامد غزالی، جواهر القرآن، ص۲۸-۱٫

[۳]. همان، احیاء علوم الدین ،ج۱، ص ۳۸۳-۳۸۴٫

[۴]. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۷،ص۹۶ و ج۲، ص۱۳٫

[۵]. جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۶۴٫

[۶]. صدر الدین شیرازی، مفاتیح الغیب، ص۶۰٫

[۷]. جوهری طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم،ج۱، ص۳٫

[۸]. ابراهیم کلانتری، قرآن و چگونگی پاسخ گویی به نیازهای زمان، ص ۴۵ و ۷۵-۷۳٫

[۹]. یوسف: ۱۱۱ و نحل:۸۹٫

[۱۰]. محمدبن یعقوب الکلینی، اصول کافی ،ج۱، کتاب الحجه، باب انه لم یجمع القرآن کله الا الاوصیاء، ح۲٫

[۱۱]. نحل:۸۹٫

[۱۲]. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۶، ص ۳۴۹٫

[۱۳]. سید مجمد مهدی میرباقری،مبانی و پیش فرض‌های حکومت دینی و ولایت فقیه، ص ۶۰٫

[۱۴]. عبدالله جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص۱۳٫

[۱۵]. همان، ص۲۵٫

[۱۶]. محمد باقر مجلسی،بحارالانوار،ج۲۲، ص ۴۷۳٫

[۱۷]. عبدالله جوادی آملی،پیشین، ۷۳٫

[۱۸]. همان، ص ۱۷۷٫

[۱۹]. ابن میثم بحرانی،قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۲۲٫

[۲۰]. سید محمد حسین طباطبایی،المیزان،ج۲، ص ۲۹٫

[۲۱]. سید روح‌الله خمینی، وصیت نامه سیاسی الهی ،بند ب و صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۱۸۱٫

[۲۲]. احد قرا ملکی ،مبانی جهت گیری دعوت انبیا، ص ۱۱۴٫

[۲۳]. نهج البلاغه ؛خطبه ۱۴۷٫

[۲۴]. صحیفه نور ،ج۱، ص۲۳۵٫

[۲۵]. سید روح‌الله خمینی، شرح دعای سحر، ص ۹۵٫

[۲۶]. آداب الصلاه، ص ۱۹۴٫

[۲۷]. همان، ص ۶۶٫

[۲۸]. همان، ۱۲۰٫

[۲۹]. صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۲۵۲٫

[۳۰]. همان، ج ۱۸، ص ۲۷۵٫

[۳۱]. همان، ج ۱۷، ص ۲۵۲٫

سید محمد حسین میری: استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین.

فصلنامه معارف رهبری شماره ۱۰۸٫

انتهای متن/

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.