کد خبر : 104467
تاریخ انتشار : شنبه 18 مارس 2017 - 21:13
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای ما و میرزا جعفر قراجه داغی بسته هستند

ما و میرزا جعفر قراجه داغی

ما و میرزا جعفر قراجه داغی

در سال های اخیر برخی از نویسندگان محترم منطقه ، تلاش نموده اند تا به انحای مختلف از سیمای مبهم و غبارگرفته برخی شخصیت های گمنام تاریخ، غبارروبی نموده و چهره ای جدید و القابی تازه برای آنها اعطاء نمایند.

دکتر مرتضی حسن پور در اهروصال نوشت؛

در سال های اخیر برخی از نویسندگان محترم منطقه ، تلاش نموده اند تا به انحای مختلف از سیمای مبهم و غبارگرفته برخی شخصیت های گمنام تاریخ، غبارروبی نموده و چهره ای جدید و القابی تازه برای آنها اعطاء نمایند. مرحوم میرزا محمد جعفر قراجه داغی یکی از شخصیت های دوران قاجار می باشد که به دلیل ترجمه نمایشنامه های دوست نزدیک و همفکر خویش میرزا فتحعلی آخوندزاده از زبان ترکی به زبان فارسی به عنوان بنیانگذار هنر نمایش و یا پدر تئاتر ایران از سوی آنها معرفی شده است. (۱) بعداز آن نیز طی اقدامی مشکوک و تعجب آور سالن اجتماعات اداره فرهنگ و ارشاد سلامی اهر به نام میرزا جعفر قراجه داغی نامگذاری گردید. اینکه این حاتم بخشی القاب تا چه حد مطابق با واقعیت می باشد و اهمیت حقیقی ترجمه نمایشنامه های مذکور در هنر تئاتر از نظر علمی و تاریخی تا چه اندازه اهمیت دارد می بایست در محافل علمی و توسط متخصصین حوزه تئاتر و نمایش بحث و بررسی گردد اما این موضوع از زوایای دیگر نیز قابل بررسی و تدقیق می باشد.

قراین و شواهد نشان می دهد که دوستان ما سهوا و یا عمدا برای بررسی و معرفی شخصیت فوق به صورت تک بعدی وارد گود شده اند و تنها از دریچه احساسات ناسیونالیستی و همشهری گرایانه و به صورت نمادین و ظاهری به موضوع نگاه کرده  و اصولا تمایل و گرایشی برای ورود به موضوع از زاویه ارزشی و ماهوی به دلایل کاملا مشخص نداشته اند.

ما در این مجال سعی خواهیم نمود تا افکار و سوابق ایشان را از منظر اسلامی و انقلابی ارزیابی و ارزشیابی نماییم. همانگونه که در بالا بدان اشاره شد علت مطرح شدن میرزا محمد جعفر قراجه داغی از رهگذر ترجمه نمودن نمایشنامه های میرزا فتحعلی آخوندزاده می باشد لذا در وهله اول ضروری است تا با افکار ، آثار و شخصیت میرزا فتحعلی آخوندزاده آشنا شویم. شاید عده ای از دوستان اعتراض نمایند که چه ارتباطی بین قراجه داغی و آخوندزاده وجود دارد و شخصیت و افکار هر کدام از آنها را باید مجزا از هم دانست و بررسی نمود اما حقیقت آن است که به دلایلی که در ادامه خواهد آمد نمی توانیم سرشت و سرنوشت این دو را کاملا از هم جدا نماییم.امری که دوستان شخصیت پرداز ما نمی خواهند روی آن مانور داده شود و سعی دارند تا از روی آن به سادگی و با عجله عبور نمایند و اتفاقا این دستپاچگی آنها عللی دارد که باید در شخصیت آخوندزاده جستجو نمود.

مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی های خویش از میرزا فتحعلی آخوندزاده به عنوان روشنفکر بیمار نام برده و ایشان را آدم ناسالمی عنوان فرموده اند : ” من بارها گفته‏ام که روشنفکری در ایران، بیمار متولّد شد. مقوله روشنفکری در کشور ما بیمار و ناسالم و معیوب متولّد شد. چرا؟ چون کسانی که روشنفکران اوّلِ تاریخ ما هستند، آدمهایی ناسالمند. اکنون من سه نفر از این شخصیتها و پیشروان روشنفکری در ایران را اسم می‏آورم: میرزا ملکم خان ارمنی، میرزا فتحعلی آخوندزاده، حاج سیّاح محلّاتی ” (۲)

ایشان در ادامه علت این بیماری و ناسالمی را نیز ذکر می کنند : ” البته هنوز هم که هنوز است، دنباله‏های همان خیل روشنفکران دوره پهلوی،گاهی با صراحت، همان خط را دنبال می‏کنند و از مثل «میرزا فتحعلی آخوندزاده»ای، آن‏چنان تجلیل می‏کنند، که گویی از پیامبری تجلیل می‏کنند! برای این‏که میرزا فتحعلی به برکت ضدّیتش با دین و مبارزه‏اش با اسلام، هم رفت سر سفره تزارها نشست و نان آنها را خورد و کمک آنها را قبول کرد و هم بعداً وقتی که بلشویکها و کمونیستها به خامنه ما آمدند، به نام میرزا فتحعلی آخوندزاده کنسرت راه انداختند” (۳)

و دقیقا این ضدیت با دین و مبارزه با اسلام است که از آخوندزاده یک شخصیت و روشنفکر بیمار و یک آدم ناسالم به وجود آورده بود. میرزا فتحعلی آخوندزاده ( متولد ۱۸۱۲ میلادی – ۱۲۲۸ قمری ) اهل خامنه آذربایجان می باشد. پدرش میرزا محمدتقی ، کدخدای خامنه بود. مادر فتحعلی زمانی که او هفت ساله بود به دلیل اینکه میرزا محمد تقی زن دوم داشت از او جدا شد و با فتحعلی به نزد عمویش در عشایر و ایلات منطقه قره داغ رفت و به این ترتیب میرزا فتحعلی تا سن سیزده سالگی در منطقه هوراند ساکن گردید و آخوند حاجی علی اصغر ( عموی مادرش ) او را به فرزندی پذیرفت و به همین دلیل نیز به آخوندزاده معروف گشت. آخوندزاده سپس به گنجه و از آنجا به تفلیس رفت و بعد از اشغال قفقاز و جدایی آن از ایران در ارتش تزاری روسیه به عنوان مترجم استخدام شد. حیات فکری آخوندزاده در محیط فرهنگی تفلیس که تولستوی آن را شهری متمدن خوانده بود تکوین یافت.تفلیس در آن زمان به مرکز ترویج و تبلیغ افکار و آرای غربی تبدیل شده بود. شخصیت ضد دینی آخوندازاده در چنین فضایی و به دلیل شیفتگی به فرهنگ غربی شکل گرفت.(۴)

آثار ضد اسلامی آخوندزاده را باید در سه مجموعه محصور نمود :

الف ) مجموعه اول : شش نمایشنامه و یک داستان تحت عنوان تمثیلات و مکتوبات مربوط به آن :

این مجموعه به زبان ترکی آذری نوشته شده است که به جهت علایق آخوندزاده در ترجمه آن به فارسی، به وسیله میرزا محمد جعفر قراجه داغی و تحت نظر او به انجام رسید. نمایشنامه های وزیر خان لنکران ، خرس قولدورباسان ، مرد خسیس ، وکلای مرافعه تبریز، موسی ژوردان حکیم نباتات،ملا ابراهیم خلیل کیمیاگر و یک داستان به نام ستارگان فریب خورده ، تحت عنوان تمثیلات آخوندزاده توسط قراجه داغی ترجمه و چاپ شده است. (۵)

شاید در ظاهر به نظر آید که هدف آخوندزاده از نمایشنامه نویسی، مبارزه با خرافات بوده است و عده ای از مدافعین سینه چاک آخوندزاده هم چنین می اندیشند (۶) اما بررسی محتوای نمایشنامه ها نشان می دهد که در نظر آخوندزاده دین، عین خرافات است و نوعی دین ستیزی پنهانی در نمایشنامه های او به چشم می خورد. به عنوان مثال آخوندزاده در نمایشنامه ملا ابراهیم خلیل کیمیاگر، با نهان روشی خاصی، هجونامه ای علیه رسالت ادیان توحیدی ابراهیمی به راه انداخته است که در ضمن آن با هدف قرار دادن شخص ابراهیم خلیل الله (ع) تلاش فراوانی می کند تا اعتقاد به وحی و تبعیت از دین حنیف اسلام که از نظر او اعتقادات خرافی تلقی می شود را پوچ جلوه داده و مردم مومن را به نادانی متهم نماید. (۷)

اجمالا می توان گفت که نمایشنامه های آخوندزاده گزارشاتی غلو شده و دروغ که حاکی از انحطاط و فساد مطلق رهبران فکری جامعه اسلامی است، عرضه می کنند. با این گزارشات او همواره خواسته است تفکرات اسلامی را نفی کند و تا حدودی نیز در این کار موفق شده و نسلی را پس از خود بر جای گذاشته است که اندیشه هایش را عملی کرده اند.(۸)

علاوه از دین ستیزی پنهان و آشکار، جرم دیگر آخوندزاده این است که در این نمایشنامه ها سعی نموده  تا ضمن تحقیر ایرانیان در مقابل روس ها، اشغال سرزمین های اسلامی و ایرانی توسط تزارها را عادی جلوه داده و مردم آن مناطق را به اطاعت، تمکین و انقیاد از حکومت اشغالگر تزاری فرا بخواند.(۹)

با این ترتیب سئوال این است که آیا مترجم این نمایشنامه ها و ناشر و باسط آنها در ایران اسلامی در این انحرافات و جرایم فتحعلی آخوندزاده شریک نیست؟! آیا می تون آخوندزاده را به دلیل نوشتن این نمایشنامه ها محکوم کرد ولی از مترجم آن به سبب ترجمه همان نمایشنامه ها تقدیر نمود؟

ب) مجموعه دوم : تلاش برای تغییر الفبای ایرانی – اسلامی به صورت مقالات و مکتوبات متعدد:

بعد از تالیف تمثیلات توسط آخوندزاده و ترجمه و نشر آن توسط قراجه داغی، آخوندزاده احساس نمود که این نمایشنامه ها تاثیری بنیادی در دین ستیزی نداشته است فلذا قلمرو دیگری را آماج تعرضات خود قرار داد و آن عبارت بود از زبان تاریخی اسلام و ایران که زبان علم و دانش قدیم نیز محسوب می شد. گرچه مقاله ها و مکتوبات فراوانی در زمینه تغییر الفبای اسلامی تقریر نمود اما تلاش هایش قرین موفقیت نبود و ما در این مقوله به همین مقدار بسنده می کنیم.(۱۰)

ج) مجموعه سوم: مکتوبات کمال الدوله و ملحقات مربوط به آن :

این مجموعه، مهمترین و بی پرده ترین نوشته آخوندزاده محسوب می شود. آخوندزاده به جهت تندی مضامین و انتقاد شدید از اسلام تا پایان عمر موفق به چاپ و نشر علنی آن نشد. این آثار به قدری موهن بود که بسیاری از آنها مخفیانه منتشر می شد و برخی نیز اصلا در ایران منتشر نگردید. فقط نسخه های خطی آن ها مخفیانه دست به دست گشت. مثال آوردن از این افکار و نوشته های آخوندزاده بسیار تاثرانگیز و دردآور است و برای ما چاره ای جز ذکر یک مورد از آنها جهت آشنایی خوانندگان محترم با نهایت فسق و فجور فکری او در مکتوبات کمال الدوله نمی ماند.(۱۱)

آخوندزاده در این مجموعه در مورد پیامبر اسلام ( ص ) می نویسد: ” روش خود را با مقتضیات زمان تغییر می داد یکجا می فرماید تبت یدی ابی لهب. ابولهب را نفرین می کند از آن جهت که او عقل و هوش دارد و می فهمد که برادرزاده اش می خواهد دستگاه عوامفریبی بر پا کند …. “(۱۲)

آخوندزاده تلاش می کرد تا در ایران این کتاب سراسر توهین و افترا به دین اسلام و اولیای الهی را به چاپ برساند اما به دلیل محتوای تند و موهن آن موفق به انتشار آن نشد. دکتر فریدون آدمیت در کتاب اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده که در جانبداری و تمجید از آخوندزاده در دوران پهلوی منتشر شده نوشته است : ” برای هر کس که نسخه کتاب را می فرستاد شرط نامه ای هم می افزود و در آن شرط نامه تاکید می کرد که اجازه ندارید به هیچ کس نام نویسنده را اظهار بکنید مگر به کسانی که ایشان را محرم راز شمرده باشید “(۱۳)

و اما کدام راز و کدام محرم؟ بی تردید هجمه به دین اسلام با هدف هدم و نابودی آن در جامعه ایرانی رازی است که آخوندزاده آن را شایسته داشتن محرم و سر نگهدار می دانست. یکی از آن محارم راز، میرزا محمد جعفر قراجه داغی بود چرا که بنا بر تصریح فریدون آدمیت، مکتوبات کمال الدوله طبق سفارشات امنیتی آخوندزاده به دست قراجه داغی نیز رسید و او بعد از مطالعه، نظرات خود را برای نحوه انتشار کتاب به اطلاع آخوندزاده رسانید.

نکته آخر که باید بدان عنایت نمود رابطه نزدیک و هم نوایی و هم آوایی جلال الدین میرزا با آخوندزاده و نوع ارتباط و همراهی قراجه داغی با آنهاست. این دو در مخالفت با دین اسلام و سکولاریزه نمودن جامعه اسلامی هم عقیده و هم پیمان بودند.

جلال الدین میرزای قاجار، کوچکترین فرزند فتحعلی شاه قاجار(پنجاه و هشتمین فرزند او) بود. جلال الدین میرزا را می توان یکی از تئوریسین های ایدئولوژی ناسیونالیسم باستان گرا ( آکائیسم ) دانست. او از جوانی به سوی گرایش های شکاکانه و سکولاریستی و الحاد متمایل گردید. جلال الدین میرزا عضو لژ فراماسونری میرزا ملکم خان ارمنی( و بنا به نقل برخی مورخان، نایب رئیس آن ) بوده و حتی جلسات فراموشخانه مذکور در خانه او برگزار می شد. او به ستایش “مانکجی” پیشوای فراماسونر زرتشتیان (که در اصل هندی بود) می پردازد و آخوند زاده را با او آشنا می کند. جلال الدین میرزا در نامه ای خطاب به آخوند زاده می نویسد « دلم از دست تازیان پرخون است ». اساسا شاهزاده جلال الدین میرزا خصومت خاصی با دین مبین اسلام و روحانیت داشت و در برخی موارد، این خصومت را تحت لوای “دشمنی با اعراب ” بیان می نمود.(۱۴)

به گواهی تاریخ، میرزا محمد جعفر قراجه داغی مدت ها منشی شاهزاده جلال الدین میرزا بوده است.(۱۵) دکتر محمد علی سلطانی ، میرزا جعفر را یکی از شاگردان و از دست پرورده های جلال الدین میرزا معرفی می کند.(۱۶) فریدون آدمیت نیز ضمن تایید این مطلب، اعتراف می کند که قراجه داغی ، گرایشی به شیوه افکار جلال الدین میرزا یافته بود و نویسندگی برخی از آثار جلال الدین را برعهده داشت.(۱۷)

با این اوصاف به نظر می رسد تمجید و تعریف این دوستان از میرزا جعفر قراجه داغی از عدم شناخت کافی از روشنفکران بیمار نشات می گیرد و تعجیل مسئولین فرهنگی شهر در نامگذاری سالن اداره ارشاد اسلامی اهر، ناشی از تبعیت کورکورانه و تکرار طوطی وار مطالبی است که نسبت به آنها علم کافی ندارند.

 

منابع :

 

  • روزهای به یاد ماندنی ارسباران؛ حسین دوستی
  • دغدغه های فرهنگی؛ شرح مزجی بیانات مقام معظم رهبری در مورد تهاجم فرهنگی
  • همان
  • تاریخ تهاجم فرهنگی غرب و نقش روشنفکران وابسته؛ موسسه فرهنگی قدر ولایت
  • سیر تفکر معاصر جلد سوم؛ دکتر محمد مددپور
  • اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده؛ دکتر فریدون آدمیت
  • سیر تفکر معاصر جلد سوم؛ دکتر محمد مددپور
  • تاریخ تهاجم فرهنگی غرب و نقش روشنفکران وابسته؛ موسسه فرهنگی قدر ولایت
  • سیر تفکر معاصر جلد اول؛ دکتر محمد مددپور
  • سیر تفکر معاصر جلد سوم؛ دکتر محمد مددپور
  • همان
  • اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده؛ دکتر فریدون آدمیت
  • همان
  • نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران جلد دوم؛ دکتر شهریار زرشناس
  • روزهای به یاد ماندنی ارسباران؛ حسین دوستی
  • روزنامه اطلاعات ۲۷ دی ماه ۹۵ ؛ پارسی سره از جلال تا جلال، قسمت دوم؛ دکتر محمدعلی سلطانی
  • اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده؛ دکتر فریدون آدمیت

 

برچسب ها : ، ،

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.