کد خبر : 103473
تاریخ انتشار : جمعه 17 فوریه 2017 - 14:45
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای طاهرزاده: ۲۹ بهمن تبریز تجلی اتحاد نیروهای سیاسی/ ارسلانی: اگر خطری به این ملت برسد باعث و بانی آن امثال حسن روحانی است! بسته هستند

طاهرزاده: ۲۹ بهمن تبریز تجلی اتحاد نیروهای سیاسی/ ارسلانی: اگر خطری به این ملت برسد باعث و بانی آن امثال حسن روحانی است!

طاهرزاده: ۲۹ بهمن تبریز تجلی اتحاد نیروهای سیاسی/ ارسلانی: اگر خطری به این ملت برسد باعث و بانی آن امثال حسن روحانی است!

یک مبارز انقلابی گفت: ۲۹ بهمن تبریز تجلی اتحاد نیروهای سیاسی زیر رهبری امام خمینی(ره) بود و منتسب به هیچ گروه خاصی نیست وگرنه هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که قدرت ایجاد آن حرکت عظیم را داشته است.

به گزارش اهروصال؛ به نقل از آناج، حرکت‌های سیاسی مذهبی شهر تبریز در طول تاریخ نهضت امام خمینی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است که تبلور عینی آن قیام ۲۹ بهمن در سال ۱۳۵۶ به پاس گرامی داشت چهلم شهدای قیام ۱۹۹ دی قم می‌باشد. این اربعین سرسلسله اربعین‌های مختلف شد. در اربعین شهدای تبریز مردم یزد به خاک و خون کشیده شدند، در اربعین شهدای یزد، مردم جهرم و دیگر شهرها دست به قیام علیه رژیم زدند و بدین سان استراتژی چهلم‌ها منجر به سقوط رژیم پهلوی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران گردید.

محمود (حسین) طاهرزاده، مبارز انقلاب و زندانی سیاسی دوران طاغوت، در دومین جلسه خاطره گویی از فعالیت‌های انقلابی که ویژه سالروز قیام خونین ۲۹ بهمن تبریز در مرکز استاد و کتابخانه ملی شمالغرب کشور برگزار شده بود، وقایع مربوط به آن روز سرنوشت ساز را چنین توصیف کرد: 
نطفه این حرکت اسلامی در سال ۴۲ بسته شد، بدین صورت که حلقه انقلابیون به رهبری آیت الله قاضی در تبریز تشکیل شد و من نیز در سال ۴۳ به این حلقه پیوستم. هر چند با گذشت زمان مدعیان ۲۹ بهمن بیشتر می‌شود اما باید بگویم آنان که حتی صدا و سیما نیز به مصاحبه با آن‌ها می‌رود، خیلی نقشی در آن واقعه نداشتند و در بهترین حالت تماشاگر حوادث به شمار می‌آیند.

۲۹ بهمن تبریز تجلی اتحاد گروه‌های سیاسی

۲۹ بهمن تبریز سرآغاز دگرگونی مبارزات مردمی قبل از خود و تجلی اتحاد نیروهای سیاسی زیر رهبری امام خمینی(ره) بود وگرنه هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که قدرت ایجاد آن حرکت عظیم را داشته است. حتی ما که گروه مذهبی منتسب به آیت الله قاضی بودیم تعدادمان به اندازه‌ای نبود که کل تبریز را پوشش بدهیم بلکه مسئولیت پوشش بازار، خیابان فردوسی، خیابان دارایی به طرف دوه چی به عهده گروه آقای قاضی بود، فرقه چی‌ها پوشش قونقا تا میدان ساعت را برعهده داشتند و از آن به بعد، به طرف خیابان‌های بالاتر نیز تحت پوشش توده‌ای‌ها بود. کوچه باغ و قره آغاج را نیز به اعضای پیکار سپرده بودند. در این میان شریعتمداری‌‌‌ها فقط تماشاچی بودند اما با شروع قیام نیروهای جوانشان به ما پیوستند.

از ساعت هشت و نیم صبح تا ۱۱ ظهر تمام مراکز فساد، میخانه‌ها، بانک‌ها و امثالهم را به آتش کشیدیم اما بعد از آن ما نیز به تماشاگر تبدیل شدیم. خودمان هم تعجب کرده بودیم چرا که فکر نمی‌کردیم حرکت قیام تا این حد وسعت پیدا کند؛ ما حتی چماق‌ها و سنگ‌ها را نیز محض احتیاط از پیش آماده کرده بودیم. کار به جایی رسید که معترضان راه را بر ژاندارمری بستند و آنها چنان منفعل شدند که حق شناس اصلا باورش نمی‌شد؛ به قدری در وضعیت پیش آمده مستاصل مانده بود که از شدت عصبانیت به مسجد توهین کرده و سپس به محمد تجلا (اولین شهید قیام) شلیک کرد.

آن هشتصد نفر!

آنان که از ساعت ۱۱٫۳۰ به بعد حرکت را به دست گرفتند هیچ یک از گروه‌های سیاسی که در قیام متحد شده بودند، نبودند بلکه بعد فهمیدیم که آنان گروهی هشتصد نفره، کاملا مذهبی و سازمان یافته بودند که مدرسه علوی (که به بهانه‌ی نبود سوخت، تخلیه شده بود) اسکان یافته و در طول مدتی که در تبریز بودند آشنایی کامل را از شهر به دست آورده بودند. آنها عمدتا کت و شلوارهای سرمه‌ای به تن داشتند.

جالب است که هیچ یک از گروه‌های فعال در تبریز، قدرت مالی سازماندهی آن هشتصد نفر، به آن گستردگی را نداشتند و هزینه‌های لازم نیز از جای دیگر تهیه شده بود. این‌ها هرچند بعدها سه دسته شدند، گروهی متعهد به انقلاب باقی ماندند گروهی بی‌تفاوت و بخشی نیز منحرف شدند اما هرچه بود حرکت کوچک ما را به قیامی عظیم تبدیل کردند.

حدودا ساعت ۱۱ بود که در چهارراه شریعتی (شهناز سابق) ایستاده بودیم؛ ماموران شهربانی را دیدیم که کلاه از سر افتاده هرکدام به سمت شهربانی‌های خودشان فرار می‌کنند. در این حین سمت مراکز آتش گرفته رفتیم تا ببینیم حجم انهدامات و تخریب‌ها چقدر است؛ وقتی شمردیم به عینه دیدیم که ۲۰۶ مکان آتش گرفته و تخریب شده‌اند که ۴۲ موردش را ما منفجر کرده بودیم. اما ساواک تعداد اماکن آتش گرفته را ۱۰۶ مورد گزارش کرده بود. همچنین تعداد جنازه‌ها را نیز شمرده بودیم و دیدیم که ۹ نفر کشته شده‌اند اما ساواک خلاف روال سابق خود که تعداد کشته‌ها را کمتر از تعداد واقعی اعلام می‌کرد، گزارش کرد که ۱۳ نفر کشته شده‌اند. البته کشتار مردم نه به دست پلیس‌ها بلکه به دست ارتش انجام گرفت. هرچند که نیروهای ارتش زمانی به تبریز رسیدند که همه‌چیز به آتش کشیده شده بود.

یکی از آن کشته‌ها شهید محمدباقر رنجبر آذرفام بود که ساعت یک به او شلیک کردند. شاید از زخمی‌ها نیز تعدادی به شهادت رسیده بودند اما ساواک هربار بسیار ماهرانه آنها را استتار می‌کرد و مخصوصا مرگ افراد بی‌کس و کار را نیز اعلام نمی‌کرد. خیلی از مفقود الاثرها را بی‌نام و نشان دفن کرده‌اند و من اطلاع دارم که در همین بهشت زهرا تهران خیلی از قبرهای آن زمان، دو طبقه هستند و جنازه‌های بی نام و نشان را آنجا دفن کرده‌اند و هنوز هم که هنوز هست خیلی‌ها شناسایی نشده‌اند.

کریم ارسلانی مبارز دیگر دوران انقلاب که به عنوان شاهد زنده‌ی قیام ۲۹ بهمن تبریز به حساب می‌آید، حرکت عظیم تبریز را اینطور به  تصویر کشید:

من از سال ۱۳۴۱ تحت رهبری آیت الله قاضی در تبریز به فعالیت‌های انقلابی ورود کردم و هم سال ۴۱ و هم سال ۵۶ درست ساعت یک ظهر مقابل مسجد قزلی حضور داشتم.

امضای ۱۱ مجتهد پای اعلامیه قیام

قرار بود روز شنبه با آمادگی کامل جلو مسجد قزلی حاضر باشیم که البته این آمادگی از نظر معنوی و نیروی ایمان، بسیار بالا بود و به ویژه امضای ۱۱ مجتهد پای اعلامیه قیام، قوت قلب عجیبی به ما بخشیده بود. آقای قاضی نیز در مرکزیت نهضت قرار داشت و او کسی بود که در طول ۱۴ سال بازار تبریز را متجلی ایمان ساخته بود.

روزهای قبل از قیام تقاضای اعلامیه به قدری بالا بود که گویا قرار است روز شنبه تبریز را کن فیکون کنند که همین طور هم شد؛ تا جایی که حق شناس درمانده از حرکت مردم به مسجد توهین کرده و وقتی با اعتراض محمدتجلا روبرو شد، چشم راست او را مورد هدف گلوله قرار داد. عده‌ای جنازه محمد تجلا را به دوش گرفتند اما ماموران شاه مردم را به رگبار بسته بودند و خیلی‌ها نمی توانستند جلوتر بیایند اما وقتی جنازه محمد را وارد محدوده کردیم، مردم به جوش آمدند و چند هزار نفر به تشییع پیوستند.

حق شناس را دیدم که کلاه از سر افتاده بود

در همین حین فریاد “درود بر خمینی” و “مرگ بر شاه” در خیابان‌ها طنین انداز شد و همه‌ی شهر به هم ریخت. بهترین خاطره آن لحظه این بود که حق شناس را دیدم که در نهایت ذلت کلاه از سرش افتاده؛ همانی که هشت ماه بازار تبریز را تعطیل کرد و هرگاه هم به بازار می‌آمد دستش را (درحالی که چندین دستبند طلا به دست داشت) به طرف مردم بلند کرده و با حالت تهدید می‌گفت: همه بدانید که من فلان کاره‌ام و هرکس علیه شاه فعالیتی بکند یا حرفی بزند، فلان و فلانش می‌کنم!

جوانی فریاد می‌زد: هیچ کس به پول‌ها دست نزند که بیت المال است

وقتی بانک صادرات را به آتش کشیدند یک‌باره گاوصندوق‌ها و بسته‌های اسکناس در خیابان پخش شد اما جوان ۱۶ ساله‌ای را دیدم که فریاد می‌زد مبادا به آن پول‌ها دست بزنید که همه بیت المال‌‌اند؛ در مقابل پان ترک‌ها که اسم ستارخان را به یدک می‌کشند، وقتی در تبریز بلوا به پا کردند، ماموران پسری را هنگام آتش زدن یک فروشگاه دستگیر کردند اما آن پسر قسم خورد که به من پنج هزارتومان به من پول دادند که فقط یک کبریت بکشم!

۲۹ بهمن تبریز یکی از فرآورده‌های ایمان و دین و بروز نفرت بسیار عمیق از طاغوت و محبت عمیق نسبت به روحانیت بود که امروز همان فریاد در سوریه، یمن، عراق و دیگر کشورهای منطقه طنین انداز شده است. قیام ۲۹ بهمن تبریز حرکتی بود که نه در اثر احساسات و تشنجات اجتماعی بلکه در اثر سال‌ها فعالیت مساجد، هیئت‌ها و توسط آقای قاضی به بار نشست.

اگر خطری به این ملت برسد باعث و بانی آن حسن روحانی است

و اما امروز اگر خطری به این ملت برسد باعث و بانی آن حسن روحانی است که در قبال اعتراض دانشجویان به حقوق‌های نجومی لب می‌گزد. امروز مردم در صحنه‌اند و شور و شعور دارند اما مدیران باید اصلاح شوند.

میراثی که از تبریز به سوسنگرد رسید

غلامرضا فیروزی حسینی نیز به عنوان یکی دیگر از مبارزان انقلابی، در بخشی دیگر از این برنامه به ذکر خاطره‌ای از دوران پیروزی انقلاب پرداخت:
من بچه ولیعصر بودم و در مسجد امام صادق فعالیت می‌کردم. با سرنگونی رژیم شاهنشاهی سلاح‌هایی را که دست مردم بود جمع آوری کردیم؛ ۲۸ قبضه ژ۳، چندین کلت و یک تیربار به دست ما رسید که همه را به مسجد آوردیم و در جایی که ظاهرا آشپزخانه مسجد بود پنهانشان کردیم. اما از ترس اعضای مجاهدین خلق(منافقین) که ممکن بود آن‌ها را از ما بدزدند، مدام جای اسلحه‌ها را عوض می‌کردیم.

وقتی امام فرمان تشکیل کمیته‌ها و سپاه را صادر کردند، سپاه تبریز نیز تشکیل یافت اما آن‌ها هیچ سلاحی برای استفاده نداشتند. آقای سید حسین موسوی، رئیس دادگاه وقت، فهمیده بود که ما اسلحه‌هایی در اختیار داریم و افرادی را سراغ ما فرستادند که با کمبود سلاح روبرو هستند و بهتر است ما اسلحه‌ها را به سپاه بدهیم.

آن‌ها راست می‌گفتند چون در ماجرای درگیری‌های سوسنگرد نیروهای ایرانی هیچ امکاناتی در اختیار نداشتند و نیاز مبرم به سلاح در آنجا احساس می‌شد. لذا من آن‌ها را به شهید حسین زاده دادم و خود نیز با او رفتم. آقای موسوی گفتند چرا بدون اجازه من اسلحه‌ها را برده‌اید؟ اما وقتی فهمیدند که اسلحه‌ها به جایی که واقعا نیاز بود رسیده است، دیگر چیزی به من نگفتند.

در ادامه مسعود پیمان نیز ضمن اشاره به نقش محوری تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی  و شکل گیری قیام ۲۹ بهمن تبریز به عنوان  حرکتی حساب شده و از پیش سازمان یافته، خاطراتی از آیت الله بروجردی در مخالفت با رژیم طاغوت نقل کرد:

آیت الله بروجردی نیز همچون امام خمینی(ره) مخالف رژیم شاهنشاهی بود و حتی سکوت‌های ایشان نیز در مخالفت با این رژیم بود؛ تا جایی که وقتی شاه از او خواست تا مانع حرکات نواب صفوی شود، وی نپذیرفت. اما او بر این عقیده بود که اگر حوزه‌های علمیه از نظر علمی تقویت نشوند، حرکت مخالفت با نظام به نتیجه نمی‌رسد.

واکنش آیت الله بروجردی به اجرای سیاست اصلاحات ارضی

وقتی شاه می‌خواست سیاست اصلاح اراضی را انجام بدهد، اقبال را نزد آیت الله بروجردی فرستاد که حمایت ایشان را جلب کند، در آن جلسه امام خمینی نیز همراه ایشان بود؛ اقبال هرچه می‌گفت، اقای بروجردی سرش را به نشانه “نه” تکان می‌داد اما اقبال در نهایت پررویی سماجت کرد و گفت: تعدادی از ممالک اسلامی مجاور نیز این سیاست را اجرا کرده‌اند. در این حال آقای بروجردی در جوابش گفت که آن‌ها اول شاه را بیرون کردند! یعنی یک نظام فاسد نمی‌تواند عملی مترقی کشور انجام بدهد.

برچسب ها : ، ،

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.